دستی به جام باده و دستی به زلف یار
وقتی استاد، که اینهمه سال دلم جرم بود به جلسه قران و درس او مریض شده بود
با اینکه جز چندتا حمد شفا هرروز خوندن کاری نکردم
ولی دلم لرزید
گفتم این اساتید کسانی هستند که بخشی از رحمت و هدایت خدا از زبان و نفس این ها به ما رسیده
و من به اندازه کافی اشتداد عزم و انبات لحم پیدا نکردم از این جریان رحمت که بخوام مستقل پیش برم
چقدر سخته
خداکنه که سایه این اساتید از سر ما کم نشه
ولی در کنارش
فکر کن
اینهمه وقت کلام حق رو خدا به انحاءمختلف به گوش ات رسانده باشه ولی تو هنوز جان آگاه نشده باشی
هشدار داده شدم
فکرشو بکن
یه بچه بعد دوسال هی بازهم شیر بخوره بخوره، تا کی؟
یعنی دیگه بعد دوسال شیرمادر نه برای اون خوبه و نه به مادر تکلیفه
احساس کردم بهره بردن از اساتید هم همینه
از یه جایی به بعد باید فیتیله ات از مدل دستی به جام باده طور روشن بشه
هی استاد توش نفت نریزه، یعنی دیگه خودت باید منبع نور بشی بعد یه مدت نور خوردن و نور اشامیدن از دست استاد
خودسوز باید شده باشی
دلم گرفت