صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

"بســـمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم"

عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بایگانی
آخرین مطالب

فراق

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۰۸ ق.ظ

نشان دادم که اگر رمضان تمام هم نمی‌شد یه این زودی اهل توفیق و گدای بدست آوردن توفیقی نبودم، اما استخوان دلم‌میسوزد، ای رمضان، تو رفتی بدون آنکه من توانسته باشم لذت ببرم از بودنت، نتوانستم روزه بگیرم، توفیق نداشتم سایر فی.ضات را هم ببرم... رمضان، لطفا آخرین رمضانی نباش که در تو میوه داده دلم. لطفا آخرین رمضانی نباش که برما می گذرد و ما نفس می کشیم در خیلی بندگان فرصت دار پروردگار. ولی لطفا آخرین رمضانی باش که درکت نمی‌کنیم، بعد از این توفیق درک‌کاملت را از خدا طلب می کنم، به اعتبار آرزو بر جوانان عیب نیست...

  • صحبتِ جانانه

استمداد

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۴۲ ق.ظ

همین بنده ی خدای کج و کوله ای که در لحظات غرق شدن رو به شما کرده و معلوم نیست بعدا شکر و تشکر حق لطف دریافتی را ادا بکند اینجا روی تخت بیمارستان درحالی که بعد از ماه ها رفت و آمد و نشستن توی نوبت پزشک فوق تخصص شاخ این مساله، از طرف پزشک بی معرفی به پزشک جایگزین پس زده شده.

دفعه اول دو پزشک متخصص خوب را هماهنگ کرده بودم، یکی مشهد بود روز واقعه و دیگری توی چشمم نگاه کرد و گفت خسته ام و تو هم پر خطری، به نفعت هست من برم...

و من...

برای همین ریسک با آن وضعیت سنگین و دردناک پشت در اتاق شما الافی می کشیدم خانم دکتر... توی دلم گفتم ...نشنید و رفت...

قضا و قدر جوری شد که کسی توان تحمل شنیدنش را هم ندارد..

بار دوم از اول بسم الله تحت نظر متخصص سوم رفتم، کسی که در جریان وقایع دشوار و حساس بار اولم بود ولی او هم در لحظه حساس برایت جست...

 

 

و حالا سومین بار است که از امید بستن به متخصص امر‌ آن هم به نیت رعایت شرط عقل و استفاده از بهترین وسیله، اینجا طرد شده و تنهایم...

تا دستانم می نویسند، چشمانم می‌بینند و می‌شنوم

به شما به عنوان تنها متخصصی متوسل می شوم که پشت درب مطب آن الافی نکشیده ام ،،، ویزیت های کلانی نپرداخته ام...

زیر میزی ای از من نخواسته به زبان بی زبانی...

مثل غریق روی تخته پاره وسط دریای مواج، من نه دریا بلدم نه شما کردن، دستم به دامن شما سفینه های نجات نرسد بی برو برگرد غرق شده ام...

 

 

میتونم برم بهترین بیمارستان ها ولی بهم میگن اونجا کسی بیمار پرریسکی مثل شما رو پذیرا نیست، از طرفی امکانات لازم برای تو اونجا موجود نیست

 

 

انگار اسباب قطع شدن برای من...

 

 

  • صحبتِ جانانه