خلوت، قلم، قدم
دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۲۴ ق.ظ
هیچکس نیست که وقتی خیلی دلت گرفته بری باهاش حرف بزنی و آروم بشی مگر اینکه یک چیزی رو از دست بدی، یا بخشی از وجهه و آبرو ت رو، یا بخشی از اعتبار و شخصیتت رو، یا بخشی از یه چیزی تو بلاخره...
قلم از دستم افتاده و این دردناکترین مفقودی این روزهای منه...
مدتهای مدیدیه که کسی رو برای گفتگو و آرامش نمی شناسم، کسان زیادند، ولی مسأله با گفتن حل نمیشه، صراحی و می ناب و سفینه ی غزل میخوادکنج و خلوت میخواد...
نه هیچ چیز دیگه...
خلوت کنی قلم به دست بگیری و روبروی خودت با خدا بنشینی...
- ۰۲/۱۱/۲۳