صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

"بســـمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم"

عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بایگانی

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

رفیق نیمه راه

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ


قبلنا خوب بودی، خیلی قلبت فعال نبود. ولی خوب بودی. هدف داشتی، افق داشتی پیش روت. ساده تر بودی. از وقتی هم خونه ی گرگ ها شدی توی اون دانشگاه لعنتی، عوض شدی. اوایل داشتی مقاومت می کردی، ساعت ساعت با اونهمه درسو کاری که داشتم از این همه راه دور بیخیالت نبودم و باهات صحبت می کردم و می دیدمت؛ ولی جاذبه ی اون فضا قلبت رو سنگ کرد، استحاله شد وجودت، روحت، قلبت. من می فهمیدم که تو قلبت داره روز به روز خاموش تر می شه، بهت گفتم یواش، ناراحت شدی. به خاطر وفاداری از این بدتر هم می شدی من رهات نمی کردم. چادرت رو که بر داشتی، حجابت رو که شبیه به اون جمعی کردی که بینشون ناکوک جا شده بودی. با همه ی اینها من به برگشتنت امید داشتم.

تا خودت آخرین کابل ارتباطی رو قطع کرد. گفتی خیلی وقته نیستی و از من خواستی دیگه نباشم. از اینکه یه دوست 12 ساله بگه نباش، به هیچ وجه برای خودم ناراحت نبودم. اما برای دوستی خیلی دلم سوخت. برای وفاداری، برای صداقت. صفا و صداقت و وفاداری و یک رنگی از اون گنج هایی هستند که توی وجود هرکی دیدی باید بچسبی سفت. و هرکی نداشت شک نکن که هیچ خیری در این شخص نیست،و تو از اینها هر روز خالی تر شده بودی...

  • صحبتِ جانانه