صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

"بســـمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم"

عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

آرزو

سه شنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۵۳ ق.ظ

گاهی که به ندررررت نوشته های اطرافیان مجرد رو میخونم، بعضی‌ها رو که میخونم یاد دورانی می افتم که در کوهستانهای وحشی نادانی مثل آهوی هراسان که درنده ای دنبالش دویده باشه، پی نجاتی می دویدم. بعد مدتها، رسیدم به یه اقیانوس بی‌کران، آنقدر بیکران که دیگه ندویدم، یک گوشه نشستم در خودم و از روزنی عالم رو تماشا کردم. دیگه نه رفیق اختیار کردم و نه بحث های داغ فلسفی و عرفانی و مذهبی و سیاسی و... راه انداختم. از یه جایی به بعد برام مهم نبود کسی حرف منو میفهمه یانه. دیگه کسی شعری و خطی از من نخوند و نشنید، قلم که انگشت ششم دست راستم بود از تکاپوی نوشتن افتاد...

نه اینکه جهل تمامی یافته باشه و آهو به اغوش امن ضامنی رسیده باشه، نه...

گویا وجودم گوشه گیری رو انتخاب کرده، چه بد انتخابی، چه خسران بار انتخابی...

با اینکه این من کز کرده توی خودش، ولی هنوز سودای وصل در سرش هست، هنوز منتظره قرار گرفتن و آغوش امن یک ضامنه. این کز کردنه به ضررم تمام میشه خدا، نه تو محتاج بنده ی کمترینی مثل منی و نه بدهکار من، اینقدر بنده های درجه یک داری که بود و نبود من، سعادت و شقاوت من برای تو بی سود و زیانه. ولیکن غباری که ا ز این کز کردن بر جان و دل من میشینه، غبار از دست رفتن قوای جسمانی و روحانیه و سوختن فرصت‌ها و من جز همین چند صباح و همین چند قوه که خودت عطاکردی چیزی ندارم، جز یک دل که هزار امید داره به تو و اینکه از پس اینهمه موانع استجابت، دست یاری بهش برسانی و علیرغم اینکه عملی برای استحابت دعاش نداره، امیدی که به تو داره رو محقق بکنی...

نمیدونم این وبلاگ رو میخونی یا مثل نمازم صدای این نوشته هامم تا سقف خونه بالاتر نمیره یا... ولی امید به خواندنت دارم، اینجا اونقدر خلوت هست که هدفی جز خالی کردن دل با تو از نوشته برنیاد...

ای خدای بنده های خوب، ای خدای بنده های خفن، من بنده های خوبت رو دیدم، شنیدم، نفس کشیدم، خوبم کن...

زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را به جام باده ی گلگون خراب کن

  • صحبتِ جانانه