چاره چیست.
یه دختر15ساله که عاقبت بخیریش برام دغدغه ست
و میگه یه دردی داره که جز خدا کسی نمی دونه
و می دونم به حدی احساساتی هست که تحت تاثیر این دوست میمونش و اون موسیقی ها و کلیپ های ابلهانه ای که باب شده بین این طیف سنی که به احساسات غربال عقل نشده شون دامن می زنه و شیطنت و تحریک بی عقلی ازشون می باره، هرکاری بکنه، دلم کبابه...
دردش از سنخ دردهای گروه سنی خودشه
لجبازی و فاز غم داشتن و خود را با راز غامض احمقانه داشتن خاص و بزرگ و مثل تو فیلم ها کردن براشون ارزشی نانوشته ست...
لعنت خدا به این اموزش و پرورش و این طرز تربیت بندگان مستضعف خدا
دلخونم از مصائب شیطانی که برای نوجوان های بیچاره پیش میاره این بستر. از خانواده تشکیل شدن های غریضی و تعاملات بی اصول که بچه در طفولیت یک جور داغونه و در نوجوانی یک جور
تا بلوغ عقلی، بچه ی آدم، اونقدری بیچاره و کم عقل و بی تجربه و ممستستضعف هست که فقط و فقط باید در حمایت یک عشق خیرخواه صمیمی باشه تا بتونه از این مراحل امن رد بشه...
دلخونم...