مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ
قلمَ م خفه شده، یه بغضی راهِ گلوش رو بسته. من نیاز دارم بنویسه، اما راه نمیاد. نمی نویسه.
- ۹۴/۰۶/۰۷
قلمَ م خفه شده، یه بغضی راهِ گلوش رو بسته. من نیاز دارم بنویسه، اما راه نمیاد. نمی نویسه.