صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

جـانـَم بگیــر و صحبتِ جـانانه ام ببخـش

صحبتِ جانانه

"بســـمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم"

عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ

وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

بایگانی
آخرین مطالب

شنبه با طفل معصوم رفتیم دانشگاه

به توصیه ی اساتید گرامی رفتیم سرکشی به مهدکودک دانشگاه، یه اتاق پر بود از جگرکشه های زیر دوسال
من و امانتی خدا که وارد اتاق شدیم هف هش تا بچه نی نی اومدن جلو به موها و لباسش دست می کشیدن
احساس میکردم دلم اندازه دل همه ی مادراشون کبابه
ولم می کردن اشکم پقی می زد بیرون

این شاید حال روز اول همه ی مادرایی باشه که بچه مهد میذارن
ولی روزای بعد کم کم دلشون گنده میشه، یا غافل میشن از هول روز اول

به مهد گذاشتن این امانتی خدا دلم راضی نشد

رفتم و فرم مرخصی مو پر کردم و تحویل آموزش دادم.


دلم نیومد آغوشی که ربّ با حکمت خودش برای بنده ی نازنین و کوچکش طراحی کرده رو ازش بگیرم و به جاش او رو به آغوش اتاقی سرد با کفپوش های نرم و دیوارهای نقاشی شده بسپارم، اتاقی که آغوش سردش جای یه عالمه دیگه از این طفلکی های معصوم بود، اتاقی که خاله های مهربونش هرررررچقدر هم ترس از خدا و محبت که می خواستن خرج این هفت هشت تا بچه هم که بکنن، نمی تونستن یه لحظه ی آرامش آغوش مادر رو به قلب کوچک شون ببخشن.


دلم نیومد توی امانت خدا این خیانت آشکارا رو بکنم...


علیرغم اینکه رشته م رو دوست دارم، درس خوندن رو دوست دارم، از همه ی هم کلاسی هام که درسشون رو تمام کردن دیگه باهوش تر بودم و استعداد درخشان بودم و رتبه برتر کنکور بودم و هزار اگرچه ی دیگه، بنده ت رو به خودم ترجیح دادم خدا. بی منت، قلبم طاقت بی تابی طفلی که امانت به آغوشم سپردی رو نداشت....


  • صحبتِ جانانه

نظرات  (۶)

  • پیـــچـ ـک
  • :)
    قبول باشه!
    پاسخ:
    ان شاءالله
    بهترین کار ممکن رو کردین.‌.‌.

    پاسخ:
    یه پلان از هممممه ی کارهاییه که باید بکنم و کردم و نکردم...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • :) 
    الهی. چه قدر رقیق القب عمل کردید. خدا حفظشون همه مادرهای مسئولیت پذیر و مهربون رو
    ان شاءالله که به بهترین مادر روی زمین باشید واسه بچه هاتون. توی دستگاه اوستا کریم هم استعداد درخشانید قطعا. 

    پاسخ:
    :)

    تشکر از شما بانو
    بسیار خوشحال شدم از این جهاد بزرگ تان
    امتحان عظیمی رو بنظرم با موفقیت پشت سر گذاشتید
    دست برکت خدا همراه این نیت و کار بزرگتان
    پاسخ:
    ان شاءالله که موفق بشم
    آخه این تازه اول کار منه...

    التماس دعا
    آفرین بر شما
    پاسخ:
    تشکر از شما
    سلام بانو
    احسنت بهتون

    من هم هر دفعه به مادرها فکر میکنم که بچه ی خیلی کوچیک دارن، هیچ چاره ای بهتر از عمل شنا، به ذهنم نمیرسه.
    یک دونه گره عاطفی که تو شخصیت اون انسان ایجاد بشه، بخاطر کمبود مادر، هزارتا مدرک و شغل و فعالیت مفید شما، نمیتونه جبرانش کنه که... میتونه؟
    حالا بگیم این زن داره محدود میشه...
    میشه...ولی انگار بهترین راهه
    یه هزینه فرصته...
    باید ببینی کجای دنیا بیشتر از بقیه جاها به تو نیاز دارن... اونجا باشی...
    خوبیش اینه شمای مادر، اگه طرف حسابت رو خدا قرار بدی
    میدونی که به بهای خوبی فروختی...
    سایر کارهایی که میتونستی بهش بپردازی و موفق هم باشی، ولی نکردی....

    ما رو هم دعا کنید بانو
    پاسخ:
    سلام به دوست تازه عروس مون:)

    ممنون از دلگرمی و حرفای خوب شما

    عاقبت بخیر باشید ان شاءالله
    محتاج دعایم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">