زور زدن برای نفهمیدن
اشتباه کردن گاهی خیلی هم بد نیست، یعنی اونقدری که دفاع کردن از اشتباه بده، بد نیست! وقتی اشتباه می کنی و قبول می کنی که اشتباه کردی و عبرت می گیری، درس بزرگی کسب کردی برای زندگیت. اما وقتی روی اشتباهت تاکید داری و برای توجیه ش تلاش می کنی، خیلی داغونه. یه مدل جهل مرکبه. اصرار و تلاش هرچه بیشتر برای ماندن در نفهمی. زور زدن برای نفهمیدن.
یک سری عوامل هم هستن که خود به خود به آدم در حالت جهل تافت می زنن، به آدمی که توی زندگیش هر لحظه همه ی عزم رو جزم کرده بوده تا نفهمه، یا تلاش خاصی نکرده که بفهمه! این عوامل آدم رو در جهل خودش تثبیت می کنن. یکیشون بالانشینیه! یعنی کسی که جاهله و توان فکری و علمی و شخصیتی و غیره ش نمی خوره به یه مقام و منصب و لقبی، دست بر قضا دستش برسه به اون مقام و منصب و لقب! طرف پُف می کنه و هوا برش می داره و در جهل خودش فیکس می شه.
یکی هم گذر عمر و بالا رفتن سن و سال! سن و سال که بالا می ره کم کم آدم به اعتماد به یک عمر تجربه کسب کردنِ خودش، احساس می کنه که دیگه راه و چاه رو خوب بلده و برای خودش یه پا پیر شده! حال آنکه آنچه او تجربه گذاشته اسمش رو، چیزی نیست جز یک مشت برداشت های غلط و تصورات غلط از حقایق و واقعیت ها، که او توی گذر عمر با جهل خودش برای خودش جمع کرده به جای فهم و دانش و عبرت و درس...
+اینه که به نظرم بیایید همه با هم از فیکس شدن در جهل به خدا پناه ببریم و از خدا بخواهیم که راه ببره مارو به راه خودش. و از خدا تشکر هم بکنیم پیش پیش8)
- ۹۴/۰۷/۰۵
زوری که
نا به جا خرج میشه