هر گل که خنده می زند از شادی من است
دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۵۹ ق.ظ
همسایه تعریف کرد از بلاهایی که سر زندداداشاش اومده بوده و تصادف داداش قهرمان کوچیک ترش و...
یادم افتاد شب تاسوعا، درست یعد از باز شدن راه خیابون های دوطرف خونه، آمبولانس رسید، و و من بی جان رو غرق خون آژیر کشان برد سمت بیمارستان.
موهای سفید مادرم و چروک پای چشم های عسلی ش، سختی اون هنکامه رو به خوبی حکایت می کنن.
امروز وقتی داشتم ظرفای شامو میشستم، فکر کردم خدا برای ما بهترین ها رو میخواد، همین جمله ساده رو فهمیدم...
خدایا لطفا بدون عقوبت ادبم کن...
- ۹۹/۰۵/۱۳
👌👌👌 بهترین ها ...
هر چه از دوست رسد نیکوست.
برای کسی مثل من که روحش و قوی نکرده یه وقتایی این جمله یادش میره.